مارالمارال، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

مارال جونم

هفدهم

سلام به همه . یکم دیرتر اومدم آخه ده روزی شدیدا گرفتار بودیم بعضیاتون میدونین ، بعضیا نه . یجورایی مدتیه پاهام درد میکنه ! البته یکم از یکم بیشترتر . و خلاصه یه سری ماجراهای دیگه که ......بماند. بهرحال امیدوارم خداوند به همه سلامتی بده و قدرشو همگی بدونیم. تواین مدت مارال جون حسابی با بابابزرگش بازی میکرد و البته گاهی هم اذیت میشد چون طبق معمول دندون جدیدی توراه داریم  اول آذر قراره ببرم مرکز بهداشت برای تحویل فرم و وزن گیری مجدد. جاتون خالی هراز گاهی واسه اینکه به مارال جونم خوش بگذره و خودمونم از مطب و عکس و آزمایش و... یه نفسی تازه کنیم ، میرفتیم "دد" این عکس مارال جون در خرید از فروشگاهه : http://www.8pic...
26 آبان 1393

شانزدهم

سلام ایام سوگواری سالار شهیدان به همتون تسلیت . امیدوارم صاحب این ماه عزیز همرو حاجت روا کنه . و اما... اندر احوالات اینروزهای ما : مارال جون بعد از اینکه واکسن یک سالگیشو توی مرکز بهداشت زد برای معاینه یکسالگی رفتیم مطب دکترجونش . یه کوچولو وزنش کمتر از حد نمودار بود که فعلا قراره تا یه ماه دیگه صبرکنیم ببینیم طبق معمول از دندونه یا جست خیزاش که بیشتر شده . خلاصه شانزده آبان (سیزده ماهگی) قراره دوباره بریم واسه وزن . هر روز داره کارهام از دیروز بیشتر میشه ! جدیدا خانوم خانوما میره روی مبل ـ روی دسته ی مبل ـ روی میز نهار خوری (که متاسفانه دقیقا کنار آخرین مبل قرار داره) ـ و خداحافظ هرچی روی اون میزه بیچارس... الان دیگه خونمون ...
7 آبان 1393

پانزدهم

سلام دیروز چهارشنبه شانزده مهر تولد یک سالگیه مارال جون بود .  چون تعداد مهمونا با ظرفیت خونه ما جور نبود خونه ی بابام یه تولد کوچولو با تم "کیتی" گرفتیم . http://www.8pic.ir/images/adkxmpgegmrbmdwhopvp.jpg http://www.8pic.ir/images/h0mjcfc7axefur70htqo.jpg تقریبا چهل نفر مهمون داشتیم که شامل اقوام و دوستای من و خاله مارال جون بودن . جای همتون خالی خیلی خوش گذشت . فعلا زیاد عکس واسه گذاشتن ندارم چون همینارم با گوشیم گرفتم آخه هنوز فیلم و عکساش ، آتلیه است و باید برم تحویل بگیرم . دیشب حدود یازده بود که عکاس و فیلمبردارو رسوندیم خونشون و فکر کنم تبدیل و تحویلش تا شنبه طول بکشه . تازه بعدش میشه نوبت شروع کارای خو...
17 مهر 1393

چهاردهم

سلام به همگی اولین روزهای پاییزیتون مبارک . این روزها گرفتاریم خیللیییی بیشتر شده و یکم دیرتر اومدم اما سعی میکنم زودتر بیام . مارال چندهفته ای میشه که وقتی دستاشو به لبه ی مبل یا میز میگیره و بلند میشه ، به کمک همون لبه چند قدمی راه میره . خلاصه اگه تاحالا باید کف خونه رو جمع میکردم و لوازم روی میزا در امان بود اما الان... تازگی یاد گرفته هرچی میخواد میگه : من من ، اگه دادی که هیچ وگرنه.....اوه اوه اوه دیروز رفتیم تولد خواهر زاده ی دوست دایی علی جونه مارال . آخه طفلیا دوستاش واسه مراسم عقیقه مارال اومدن و باید میرفتیم . خیلی خوش گذشت و مارال کلی نای نای کرد . طوریکه وقت شام از خستگی خوابید و مامانشو راحت گذاشت دیگه.... ...
2 مهر 1393

سیزدهم

سلام . این دفعه خیلیییی دیر تونستم بیام . آخه گرفتار بودم... مارال جونو روز تولد حضرت معصومه (س) و روز دختر ، عقیقه کردیم . جاتون خالی ، خوب بود . صبح که تقریبا خودمونی بود اما عصرش یه مهمونیه کوچولوی صد نفره گرفتیم  و کلی ترکوندیم. همون آقایی که خطبه ی عقد من و آقای همسرو خونده بود آوردیم و دعای عقیقه رو خوند . مهمتر از همه اینکه مارال جون خیلییییی عالی همکاری کرد و هیچ ترسی از بع بعی نداشت . مخصوصا که قبلش یاد گرفته بود : بع بعی میگه : بع بع . هربار ازش میپرسیم تکرار میکنه جدیدا هم که ماشاا... سرعت چهاردست و پا رفتنش اینقدر زیاد شده که نمیتونم بگیرمش و کل روز باید دنبالش بدووم. دستشو میگیره به لبه ی میز و پامیشه وامی...
16 شهريور 1393

دوازدهم

سلام مامانم اینا یکم خونه تکونی کردن و یه اشتباه کوچولوشون آوردن آکواریوم از روی پایه اش به پایین بود که البته خواسته ی خودشون بود که بشه اسباب بازیه نوه جونشون : http://www.8pic.ir/images/dyuab1zws2y0vcarn7m6.jpg http://www.8pic.ir/images/b8uwa6eucsjq4cmg1o8h.jpg دیگه حکایت گردو و مغزشه  چه میشه کرد ! خبر بعدی اینکه : اگه میدونستم قرار بود استخرتوپش اینجوری استفاده بشه حتما میسپردم تهشو سرب کارکنن سنگین بشه http://www.8pic.ir/images/5lpdd8yhdz29d2a387oj.jpg http://www.8pic.ir/images/36eynn4uxlhh9xpbvas1.jpg http://www.8pic.ir/images/l86mt6fpb6pbtbh35p1w.jpg http://www.8pic.ir/images/okw...
27 مرداد 1393

یازدهم

سلام امیدوارم تعطیلات به همه خوش گذشته باشه . واسه ما هم ، ای بدک نبود . هم خوش گذشت هم بعضی وقتاش نه . طبق معمول رفتیم مشهد دیدنه پدربزرگ و مادربزرگ مارال جون . مارال جون روز اول رفت سرزمین عجایب : http://www.8pic.ir/images/2y4agam47khnt6i9c30m.jpg روز بعد شهربازی سرزمین خورشید : http://www.8pic.ir/images/klk1ykyu8udrbwup8rr9.jpg یروزم رفتیم مجموعه بازارهای سپاد : http://www.8pic.ir/images/qbyorcr118wktg5xlipy.jpg       و اینم مارال جون توی فروشگاه : http://www.8pic.ir/images/3zzvmdai9a85q7ba5mnw.jpg طبق معمول توی راه برگشت هم رفتیم نیشابور و شهربازی : http://www.8pic.ir/images/hlj7mg4...
12 مرداد 1393

دهم

سلام به همه . امیدوارم ماه رمضون توی این هوای گرم واسه همتون راحت سپری شده باشه . کم کم داریم به عیدفطر نزدیک میشیم و آخرهفته ی خوب و چهارروز تعطیلی انشاا... پیش روی هممون باشه این روزا مارال جون یکم بهتره اما یجورایی داره باز بوی دندون جدید میاد  هنوز تازه یکم داره ازون مریضیه یک ماهه ی سخت بیرون میاد اما باز لثه اش متورم شده  خداکنه ایندفعه زیاد اذیت نشه . چون دکترش میگفت توفصل گرم دندون درآوردن نی نی ها سخت تر میشه  انشاا... به خیر بگذره امروز مارال جون نه ماه و پانزده روزشه . http://www.8pic.ir/images/kv4llm4rgunjvotopjp8.jpg توساختمون با یه نی نی دیگه امروز دوست شد و یه ساعتی باهم توپ بازی کردن . الب...
31 تير 1393

نهم

سلام و ممنون از اوناییکه دورادور جویای حال مارال جون بودن مارال جونم فعلا یه کمی بهتره شکرخدا . اما خیلی اذیت شد مخصوصا روزیکه تب شدید کرد و به تجویز پزشک آزمایش خون ازش گرفتن  طفلکی چهار جای دستاشو تست کردن تا بالاخره تونستن خون بگیرن . حالا که گذشت و اصلا نمیخوام دیگه راجع به اونروز فکرکنم یا بنویسم . خلاصه اش این شد که تب بالا واسه در اومدن دندون بوده . یه دندونه کوچولو که توراه بوده و اینها نشونه ی اومدنش بوده .  اون حالتهای ادرار سوختگیه شدید و بیقراری و بی اشتهایی هم مربوط میشده به ورود به نه ماهگی . راستش (خودمونیما) دکتر که اول گفت این حالتها واسه ورورد به نه ماهگیه و اکثر نی نی ها بهش دچار میشن! حرفشو باور نکردم...
18 تير 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مارال جونم می باشد