مارالمارال، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

مارال جونم

هشتم

سلام دیر میام و زیادم حال نوشتن ندارم آخه همونجوری که تقریبا همه میدونن مارال جون حالش زیاد جالب نیس  دخملم حدودا دوهفته ی خیلی بد پشت سرگذاشت . گرمازدگی - بی اشتهایی - پاهاش ادرار سوختگی گرفت و همش بی طاقت بود . شکرخدا الان داره کم کم بهتر میشه اما هنوزم... همیشه عاشق گرفتن فرمون و ماشین سواری بود ولی الان : http://www.8pic.ir/images/fwgk5wfabobb99if07pj.jpg اصلا توجهی به فرمون یا اینکه آوردیمش بیرون نکرد . کلا حالش گرفتس . چندشب پیش بردیمش پارک و براش یه توپ جدید خریدیم شاید یکم بازی کنه . چون اصلا مثله قبل به تاب یا سرسره بازی توجه نشون نمیداد http://www.8pic.ir/images/nru71aycrmv8059kw3cw.jpg اما همونجو...
9 تير 1393

هفتم

سلام مارال جونی یکی دو روزه یکم حال نداره  یه جورایی اوضاع معده و ... بهم ریخته مخصوصا دیشب که خیلی خیلی اذیت شد  واسه همین تصمیم گرفتم امروز ببرمش "دد" http://www.8pic.ir/images/raoknwhx23mq5npn0exo.jpg رفتیم پارک با کلی نی نی و حسابی بازی کرد ! البته نه مثه همیشش چون هرکاری کنی بازم سرحاله سرحال نبود . http://www.8pic.ir/images/ez7ovhziwvvrm06rwqtx.jpg و این اولین تجربه ی تاب بازیه مارال جون بود که در 28 خرداد 93 رقم خورد . و اولین تجربه ی خوردن بستنی : http://www.8pic.ir/images/rzm3aq0l9h256bmskfy0.jpg اصلا فکرشو نمیکردم خوشش بیاد ، یا حداقل یکم از س...
28 خرداد 1393

ششم

سلام سه روز تعطیلیه آخرهفته بود و ازونجایی که من ازون عروس خوبام  رفتیم مشهد . یکروزشو با مارال جونی رفتیم الماس شرق  http://www.8pic.ir/images/8pmm9qjbdql11n2ec9u5.jpg بعد ازینکه یکم دور زدیم تصمیم گرفتیم بریم سرزمین عجایب تا مارال جونی یکم بازی کنه بااونهمه نور و صدایی که بود حسابی سرگرم شده بود و نمیدونست کجارو نگاه کنه بعدش رفتیم قسمت گریم کودک و... http://www.8pic.ir/images/56yhz79errrtds5ajmgq.jpg نمیدونستم چه عکس العملی نشون میده یا اصلا وامیسته نقاشیش کنن یا نه ! اما در کمال تعجبه من و خانومه مسئول گریم ، مارال جون بی حرکت و کاملا ثابت واستاد تا گریمش تموم شد اینجا بالاخره به مارال جون&nbs...
17 خرداد 1393

پنجم

سلام با مارال جون شب عید مبعث (سالگرد عقد من و آقای همسر) توی هفت ماه و بیست روزگی رفتیم مطب دکتر عظیمی برای سوراخ کردن گوش   خیلی دنبال مطب و دکتر گشتم اما به سفارش خانوادم رفتیم اونجا چون از بقیه ی دکترها تواین کار ، تجربه اش بیشتر بود . خداییش هم ازش راضی بودم  کلی شعر و آواز خوند و بازیش داد و در یه لحظه خیلی سریع... http://www.8pic.ir/images/55871664490591693169.jpg اما طفلکی کلی گریه کرد    و تاچند ساعت بعد همش ترس داشت و هق هق میکرد . ولی شکرخدا تموم شد . http://www.8pic.ir/images/73847183724395013334.jpg اومدیم خونه بابام فرداش خاله زهرا واسش دوتا مرغ عشق آورد  ...
7 خرداد 1393

چهارم

سلام مارال جون حدودا ده روزه که وارد مرحله ی خوردن بیسکوییت مادر شده  http://www.8pic.ir/images/28333786947974613818.jpg واسه اینکه از خوردن خوشش بیاد و البته کم کم خودش یاد بگیره قسمت موزیکال جلو روروک باز میکنم و ازش بعنوان میز استفاده میکنم و بیسکوییت میدم دستش تا خودش بخوره   http://www.8pic.ir/images/09067472043434258736.jpg ناگفته نماند که دیگه فرش و زندگی و لباساش و ... http://www.8pic.ir/images/44939350202506911047.jpg اما چون دخملم ماهه و کمک میکنه بعدش خودش جارو میزنه :  http://www.8pic.ir/images/07290815400337820928.jpg  پ ن : آینده ات را چنان...
4 خرداد 1393

سوم

سلام با مارال جونی دوشنبه عصر رفتیم مشهد . هم برای دیدن اقوام آقای همسر و هم برای دکترم  یه دیسک کوچولو بین مهره های کمرم بر اثر تصادف بوجود اومده بود (بعضیاتون تصادفم یادتونه ، بسته بندی میومدم واسه امتحانای پایانترم)     الان حدودا ده روزی بود که اذیتم میکرد! مخصوصا پاهامو !! خلاصه رفتیم و دکترجان نطق کردن که الان دیگه داره وزن مارال واست زیاد میشه و این دیسک اجازه و تحمل نداره واسه همینه که داری اذیت میشی . خلاصه ی مطلب اینکه بی نتیجه برگشتیم چون گفت نباید زیاد بغلش کنی! که اصلا امکان نداره  چون مارال فقط توی بغل و در حین راه رفتن میخوابه و اما... http://www.8pic.ir/images/519034648331...
26 ارديبهشت 1393

دوم

سلام یکم دیرتر از همیشه اومدم ، آخه با همین یک سوم دندون کلافم کرده !  تا رشد کنه و کامل بیاد بیرون همینجور درد داره ! جدیدا عروسکای کوچیکترشو از نرده های تختش آویزون میکنم تا سرگرم بشه . چون میگیره و بعد پرتشون میکنه و کلی میخنده  http://www.8pic.ir/images/28915841506234102788.jpg اما باید حواسم باشه چون گاهی سعی داره سرشو از لای میله ها بیاره بیرون http://www.8pic.ir/images/88522284425307945333.jpg و اینم عاقبت بازی طولانی : http://www.8pic.ir/images/03306200289255005509.jpg اما آرامش قبل از طوفانه ! چون بلافاصله دادوبیدادش درمیاد که بیا بغلم کن و راه برو... و باز مر...
21 ارديبهشت 1393

اول

سلام به همه ی دوستای گلی که دوست بودن و آدرس جدیدمونو تونستم بهشون بدم. بگذریم... http://www.8pic.ir/images/20419500021801281875.jpg مارال جون شانزدهم همین ماه شش ماهش تموم میشه و قدمهای کوچولوشو میزاره تو هفت ماهگی  خیلی وقته ازش ننوشتم ، الان اومدم تلافی اصوات جدید : ماما - بابا - دد  . اینا کلماتی هستند که تااین لحظه مارال جون یاد گرفته البته واسش دد از بقیه پرکاربرد تره و بیشتر ازش استفاده میکنه حرکات جدید : در حال حاضر مارال جون  - سر سری  -  چشمک  -  گرفتن شصت پا -  بای بای  - میکنه البته فعلا در حال آموزش نشستن هستم چون هنوز نمیتونه بد...
13 ارديبهشت 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مارال جونم می باشد