مارالمارال، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

مارال جونم

شانزدهم

1393/8/7 19:46
نویسنده : مریم
180 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

ایام سوگواری سالار شهیدان به همتون تسلیت . امیدوارم صاحب این ماه عزیز همرو حاجت روا کنه .

و اما...

اندر احوالات اینروزهای ما : مارال جون بعد از اینکه واکسن یک سالگیشو توی مرکز بهداشت زد برای معاینه یکسالگی رفتیم مطب دکترجونش . یه کوچولو وزنش کمتر از حد نمودار بود که فعلا قراره تا یه ماه دیگه صبرکنیم ببینیم طبق معمول از دندونه یا جست خیزاش که بیشتر شده . خلاصه شانزده آبان (سیزده ماهگی) قراره دوباره بریم واسه وزن .

هر روز داره کارهام از دیروز بیشتر میشه ! جدیدا خانوم خانوما میره روی مبل ـ روی دسته ی مبل ـ روی میز نهار خوری (که متاسفانه دقیقا کنار آخرین مبل قرار داره) ـ و خداحافظ هرچی روی اون میزه بیچارس...

الان دیگه خونمون به ارتفاعات انتقال پیدا کرده ! شیشه ی روی تمام میزهارو جمع کردم . از لوازم تزئینی و دکوری هم خبری نیس...شعمدونی های آیینه شمعدون عروسیمون رفته بالای کمد...

و خلاصه الان وقتشه که مهمون بیاد خونمون!!

اضافه بر اینا تقریبا روزی سه بار رد انگشت پاک میکنم . تاحدی که مارال جونم یاد گرفته و دستمال ، لباس و... میگیره دستش و میکشه به میزا !!

فقط این کاهش وزنش یکم نگرانمون کرده که انشاا... حل بشه . آخه متاسفانه هرچی میخوایم بهش غذا بدیم یاد گرفته سرشو تکون میده و میگه نه نه .

راستی یه خبر دیگه :

شب بعد از عید غدیر به سفارش دکتر مارال جون ، رفتیم آرایشگاه مردونه و موهاشو ماشین کردن! با شماره ی دوازده . دخمل گلمون ساکت نشست تا "جواد رستمی " موهاشو کوتاه کنه . اصلا فکرشو نمیکردم که گریه و داد و بیدادی در کار نباشه . اما یه کوچولو ترسیده بود .

فعلا همینا. خبر دیگه ای یادم نیس . این روزها ، هرجا دلت شکست مارو هم یاد کن . التماس دعا.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

هما
8 آبان 93 12:35
ايشالله عزاداريا قبول حق. مريم جون براي وزن نگران نباش.دقيقا براي دندونه و همون جست و خيز. هوس كردم بيام خونتون.............دكورش ديدن داره مريمي
مریم
پاسخ
مرسی دوستم . نمیدونم بخدا اساسا گیج و نگرانیم. وای خدا !!!‌ الان ؟!! اگه بدونی چه خونه ای دارم...همه چی از سقف آویزونه. شوخی کردم. شما هروقت تشریف آوردین قدمتون رو چشم
ساجده
8 آبان 93 18:45
ایشالا که چیزی نیس عزیزم اخی حسابی شیطون بلا شدی مارال جون التماس دعا عزیزم
مریم
پاسخ
مرسی . محتاجیم به دعا
ملیکا
11 آبان 93 19:59
سلام دوستم عزززیزه دلم شیطون شده خوشگل خانم،خدا بهت توان بده واقعا تازه هنوز راه نمیره،وزنشم درست میشه جوش نزن
مریم
پاسخ
سلام گلی واقعا راه که میره دوستم!! یادت رفته؟ البته هنوز مستقل نیست . دستشو به اینور اونور میگیره و میره . مرسی دوستم
هما
17 آبان 93 12:22
عزاداريا قبول حق. ايشالله خوب و خوش باشين.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مارال جونم می باشد