نهم
سلام و ممنون از اوناییکه دورادور جویای حال مارال جون بودن
مارال جونم فعلا یه کمی بهتره شکرخدا . اما خیلی اذیت شد مخصوصا روزیکه تب شدید کرد و به تجویز پزشک آزمایش خون ازش گرفتن طفلکی چهار جای دستاشو تست کردن تا بالاخره تونستن خون بگیرن .
حالا که گذشت و اصلا نمیخوام دیگه راجع به اونروز فکرکنم یا بنویسم .
خلاصه اش این شد که تب بالا واسه در اومدن دندون بوده . یه دندونه کوچولو که توراه بوده و اینها نشونه ی اومدنش بوده . اون حالتهای ادرار سوختگیه شدید و بیقراری و بی اشتهایی هم مربوط میشده به ورود به نه ماهگی . راستش (خودمونیما) دکتر که اول گفت این حالتها واسه ورورد به نه ماهگیه و اکثر نی نی ها بهش دچار میشن! حرفشو باور نکردم . اما بعدش که دوتا فوق تخصص اطفال و یه متخصص اطفال هم همینو گفتن دیگه...
با آقای همسر تصمیم گرفتیم یکم بگردونیمش تا حال و هوای این یکماه مریضی زودتر از سرش بیرون بیاد :
http://www.8pic.ir/images/35xwxzefstyldxweim9e.jpg
تقریبا چهارروزه بیشتره وقتمون به "دد" میگذره (باوجود شب نخوابیدن های مارال و بیداریه ما - سر کار رفتن توی طول روز و خستگی و...) اما واسش لازمه .
http://www.8pic.ir/images/2rewx0qxedq8z06hzhxx.jpg
پ ن :
خدا مرهم تمام دردهاست .
هرچه عمق خراشهای وجودت بیشتر باشد خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای میگیرد .