مارالمارال، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

مارال جونم

سیزدهم

1393/6/16 20:10
نویسنده : مریم
202 بازدید
اشتراک گذاری

سلام . این دفعه خیلیییی دیر تونستم بیام . آخه گرفتار بودم...

مارال جونو روز تولد حضرت معصومه (س) و روز دختر ، عقیقه کردیم . جاتون خالی ، خوب بود . صبح که تقریبا خودمونی بود اما عصرش یه مهمونیه کوچولوی صد نفره گرفتیم چشمک و کلی ترکوندیم.

همون آقایی که خطبه ی عقد من و آقای همسرو خونده بود آوردیم و دعای عقیقه رو خوند .

مهمتر از همه اینکه مارال جون خیلییییی عالی همکاری کرد و هیچ ترسی از بع بعی نداشت .

مخصوصا که قبلش یاد گرفته بود : بع بعی میگه : بع بع . هربار ازش میپرسیم تکرار میکنه بوس

جدیدا هم که ماشاا... سرعت چهاردست و پا رفتنش اینقدر زیاد شده که نمیتونم بگیرمش و کل روز باید دنبالش بدووم. دستشو میگیره به لبه ی میز و پامیشه وامیسته و من باید روزی ده بار رد انگشتاشو از رو میز تلویزیون و بقیه میزا پاک کنم .

پ ن : الان واقعا عجله دارم . شرمنده . عکساش باشه تو پستهای بعدی .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

ساجده
17 شهریور 93 15:16
سلام عزیزم کجایی دلمون تنگ شده بود من تا حالا عقیقه نشنیده بودم بیا بگو چیه
مریم
پاسخ
سلام . مرسی . عقیقه نشنیدی؟؟!!!! تو مفاتیح کامل شرایط و کارایی که باید انجام بدی توضیح داده عزیزم . یه بع بعی میخری که از شش ماه تا یکسال سنش باید باشه و اگه نی نی دخمله ، ماده و اگه پسره باید بع بعی نر باشه و .... همش تو مفاتیح هست . دعای عقیقه هم توی مفاتیح نوشته شده که ما همون آقایی رو که عقدمون کرد آوردیم واسه خوندنش .
هما
19 شهریور 93 20:53
سلام عزيزم.بسلامتي.چه كار خوبي كردين.ايشالله بيمه همه عمرش باشه.و هميشه سالم و سلامت باشه.ببخش دير سر مي زنم.از امروز باز نتم راه افتاد بيشتر بهت سر مي زنم.
هما
25 شهریور 93 21:34
up please
هما
31 شهریور 93 23:06
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مارال جونم می باشد