بیست و یکم
سلام ولنتاین همتون مبارک
چهارشنبه ما باز رفتیم مشهد! یه کار اداری کوچولو اما واجب داشتیم که باید پنج شنبه صبح انجام میشد این شد که چهارشنبه بیست و دو بهمن حرکت کردیم . شکرخدا خوب بود . اما تو این گیر و دار که من کلی تو خونه کار داشتم یه جورایی از برنامه ریزی خونگیم عقب افتادم .
دخمل نانازم جدیدا کلمات : نی نی ـ نیست ـ جوجو میگه : جیک جیک . به دایره لغاتش اضافه شده
مشهد مارال جون کلی با بابابزرگش خوش گذروند و حسابی اذیتشون کرد اما بچه است دیگه چه میشه کرد ! درست مثه دفعه قبل تو پدیده شاندیز کلی با دلقکها بازی کرد البته آخرش که یکیشون چیپسشو گرفت گریه کرد!
تو راه برگشت هرچند کلی جوش میزدم که زودتر برسیم بتونم به کارام برسم اما دیدم مارالی این دو روز اکثرا تو ماشین یا تو خونه بوده واسه همین تصمیم گرفتیم ببریمش پارک ، یهو دیدیم نیست!!! دخمل خانوم شروع کرده بود وسط چمنها بدو بدو میدید ما میریم دنبالش سعی میکرد فرار کنه مـــــــــاشاا...
عکساش باشه دفعه ی بعد . الان کلییییییییی کار دارم . باید زودی برم . ولنتاین همه مبارک .