سی و یکم
سلام
اول بهمن ماهه و دوماه دیگه تاعید نوروز ! دیروز با مارال جون رفتیم بازار نمیدونم چرا مردم اینقدر عجله دارن همه جوری ریخته بودن توخیابون و خرید میکردن که انگار بیست ونه اسفنده و همه کاراشون مونده
بهرحال یه دوری زدیم و چندتا کتاب داستان جدید واسه مارال جون خریدیم . جدیدا یاد گرفته از روی عکس کتابها داستان تعریف میکنه . مـــــــــــــاشاا...
طبق نظر دکتر فوق تخصص اطفال باید دوسال ونیم که شد مارال جون رو از پوشک بگیریم و این زمان فروردین میرسه . اما فکرنکنم کار سختی باشه نمیدونم شایدم سخته !!
مارال جون الان ماشاا... چهل و نه تا اززفلش کارتهای تمرین زبان فارسی رو بلده و توی شمارش تا عدد پنج .
الانم که واسش یه اجاق گاز و سینک ظرفشویی پایه دار خریدیم تقریبا هم قد خودشه که واقعی جلوه کنه و سرگرم بشه . هرروز که باباش از سرکار میاد اول باید بره اتاق مارال جون مهمونی و اونم واسش رو گاز غذا میپزه بعد ظرفاشو میشوره و خلاصه خاله بازی برپاست
خوب فعلا خبر دیگه ای نیست . تابعد